... حس ِ پنهان
آرام خفته ای... آرامِ آرام.. آن گونه که پرندگان حرمت پروازشان را از خاطر برده اند... آن گونه که باد صدایش را به لالایی شب سپرد.. آرام خفته ای.. آرامِ آرام.. مگر می شود که از خاطر برد،که اینک تو،آرام زیر بستر خاک خفته ای... مگر می شود دل را به ذهنی عبث سپرد... نه...! آرام خفته ای.. بر سیمای مهربانت،دیگر ملالی نیست... بر چشمان آرزومندت،دیگرهراسی نیست... تا آخر عمر به یادت خواهم بود... طوری که هیچ کس نفهمد به یادت هستم... مثل آدمی که نفس در سینه حبس میکند... جای نفس در سینه حبست میکنم... سکوت میکنم وکلامی نمی گویم... تا کسی نفهمد در سینه جای نفس، یاد عزیزی را حبس کرده ام... میدونم میشنوی... میدونم می بینی... میدونم به یادمون هستی... دعام کن... خیلی دعام کن... خیلی...
به آرامی به یادت خواهم بود..
محتاج دعاهایت هستم...
Design By : Pichak |