• وبلاگ : ... حس ِ پنهان
  • يادداشت : مادرم...
  • نظرات : 0 خصوصي ، 17 عمومي
  • پارسي يار : 7 علاقه ، 2 نظر
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     
    + يک بنده خدا 
    سلام مطالب تو قشنگ ولي خيلي غمگينه سعي کنيد شادتربنويسيد ممنون
    پاسخ

    ممنون از حضورتون..
    + پرواز 


    زهراجان من حالت رو کاملا درک مي کنم چن منم در پايان سال 90مامان مهربانم رو از دست دادم وخيلي زجر ميکشم چن علاوه بر داغ مادر جم کردن خانواده پاي منه وهمچنين در بهمن 87 باباي عزيزم روازدست دادم. وبيشترين دردم اينه که نبايد بزارم برچهره ام غم بشينه ومحکم باشم.دل نوشته ات واقعا بر دلم نشست.نشناخته حست مي کنم ودوست دارم وبا تمام محبتم اين گل رو تقديمت ميکنم.

    من از اوس کريم کمک خواستم و کمکم کرد محکم باشم دوس دارم توهم اينکار رو انجام بدي،سعي کن الان که مامان نيست با کاراي خوب اونو خوشحال کني.

    پاسخ

    . . . خدارحمتشون كنه ....روحشون شاد...و آفرين به اين روحيه شما...بي نهايت ممنون...:)
    سلام...وبلاگ زيبايي داري...به من هم سر بزن دوست عزيز
    پاسخ

    ممنون...در اولين فرصت...


    سلام

    خداوند غريق رحمتش گرداند

    پاسخ

    آمين..ممنون از حضورتون...
    سلام زهرا جون...
    خدارحمت شون کنه...:(((((((((
    پاسخ

    خدارفتگان شمارو هم بيامرزه...


    سلام زهرا جون

    خدا رحمتشون کنه:(

    پاسخ

    خدا رفتگان شمارو هم بيامرزه...
    :(
    پاسخ

    ...:(
    + محسن 
    ايشالا نور در آستين زهرايي بتابد بر آن خاک پر از عشق اهورايي...!!
    پاسخ

    ...
    وسط اشك ريختن همچين پستي.... :((((((((((((
    پاسخ

    ...ببخشيد...

    زيبا بود.....:(
    پاسخ

    ممنون نگين...


    :(((((((((( خدا رحمتشون کنه....

    اره ميشونه صدات رو.... باهاش حرف بزن...:(

    پاسخ

    خدا رفتگان تورو هم بيامرزه سحرجان... آره مبشنوه...ميبينه...كنارمه ...هميشه....
       1   2      >