... حس ِ پنهان
تو آنجا دوری و خیالت اینجا چه نزدیک است... تو دوری... غصه تا خود چشمانم بالا آمده.. سدّ پلک هایم طاقت ندارد.. دلتنگی ام، نم نم اشک می شود... نم نم می چکد، بر کاغذ دلتنگی هایم... این همه اشک از من رفته و باز.. تُنگِ دلم پر از هق هق است... مراقبم باش، آبی و ساده می شکند این دل واین من...! دلم برایت تنَگ است... تَنگ است این تُنگ بلور آبی... حالا تو قدری کنارم ماهی باش... من لبریزم از زلالی، بی دغدغه برایم شنا کن... شنا کن در امواج این عشق بازی! *** پ.ن:بـایـد حـواسـم را بـیـشتـر جـمـع کـنـم... پ.ن2:باور می کنید حالِ دلم رو نمیفهمم...چندجور احساس متضاد ... دلتنگی...بی خیالی...تنفر...دوست داشتن...و... از دست دلم خسته شدم...
خیال تو هنوز از سرم نگذشته که شروع کنم به وجب کردن نبودنت...
آن قـدر جـاذبـه داریکـه، تـا بـنـد افکارم را شـل مـی کـنم،تـنـهام مـی گـذارنـد...
دور تـو جـمـع مـی شـونـد...!
Design By : Pichak |