سفارش تبلیغ
صبا ویژن


... حس ِ پنهان

هر بار که بغض با تمام دلتنگی اش , به دیواره های گلویم می چسبد و

التماس می کند , یک خاطره در پشت مردمک چشم هایم ,

حلقه می زند....

خاطره ی روزهایی که هیچ کدام از دست هایم , با لرزش های مداوم

قلبم , تبانی نمی کردند و استخوان های توخالی پیکره ام را ,

 به سخره نمی گرفتند....

خاطره هایی آبی تر از آسمانی که روزهاست با من بیگانه شده...

خاطره هایی از جنس بلور , به همان شفافیت و به همان نازکی...

دیگر حتی باران هم از چشم هایم می گریزد. ..

این تکه های سربی که ذره ذره ی قلب مرا تشکیل داده اند , دیگر هیچ

کنشی ندارند برای واکنش های احساس...

همه ی لحظه هایم با من قهرند...این جا همه با من قهرند...این جا همه

دوست دارند با من قهر باشند...

این جا همیشه بغض آلود ترین لحظات , با من آشتی اند..


نوشته شده در شنبه 90/6/26ساعت 1:18 عصر توسط زهرا.م نظرات ( ) |


Design By : Pichak