پيام
خاطرات دکتر بالتازار
90/9/13
*زهرا.م
صدا؛ باز هم صدا...
صداي سم اسبان و نعل سواران...
صداي شيون و ناله و درد که آميخته است با صداي قهقهه مستانه که آسمان را شرمنده اين همه تيرگي کرده و سنگ را از سرسختي اين
همه قلب سنگين شده آب مي کند...
صدا؛ باز هم همان صداست. تو چه مي کني؟
مي ماني يا مي روي؟
*زهرا.م
به روزم..