• وبلاگ : ... حس ِ پنهان
  • يادداشت : دستان دعاكننده
  • نظرات : 4 خصوصي ، 36 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام

    راستش اوني كه بايد شرمنده باشه منم. اين من بودم كه بايد زودتر به شما سر ميزدم به هر حال ممنون از لطفي كه دارين

    ---------------

    داستان خيلي جالب و البته عميقي بود. خيلي احساس خوبي بهم دست داد وقتي خوندمش. واقعا نمونه ي فداكاري بود

    باز هم از اين داستان ها بزار چون خيلي تاثير ميزاره

    -------------

    Ciao

    پاسخ

    متشکرم ازحضورت.چشم،بازهم ميزارم...