بچه بودي چند تا خطر گذشته از بيخ سرت
خيال داري سفر بري ، خيره الهي سفرت
يکي ديگه تازگيا تو زندگيت پيدا شده
زياد بهش تکيه نکن ، دوست داره ولي بده
دشمن چه قدر زياد داري ، راستي مگه چه کاره اي ؟
فکر نکنم دارا باشي ، نمي بينم ستاره اي
دو سه تا لکه مي بينم ، دلت شکسته از کسي
يکي ته قلبته که ، مي خواي بهش زود برسي
خدا رو از ياد نبري ، آيندتم پاکه و نيم
دو سه تا سد تو راهته ، دو تا بزرگ ، يکي کوچيک
يکي تو قوم وخويشتون يه کم مريضه ، مگه نه ؟
همون که اسيرشي ؟ واست عزيزه مگه نه ؟
نگامو چيدم از نگاش ، با کلي غصه خنديدم
اصلن چي گفت و از کي گفت ، فالم چي بود ، نفهميدم